دو به اضافه : ۲+



الان نوشت : ادامه ی داستان در میلی وروجک نهادینه گردید :دی



خدا مرگمان دهد با این رویی که داریم :دییی !! آخر دختر کمی سنگین باش (سوت)!! بگذارید تا عرض نمایم برما چه گذشت : اهم اهم !! امروز اولین امتحانم رو پشت و رو گذاشتم(پشت سر :دی) . اونممممم چه امتحااانییییییییییی ماشالله اگر چشممان نزنند یه 16 - 15 میشم :دییی !!نه میدونی چی شد ؟؟ من جزوه ی فیزیکم کامل نبود بعد نشستم یه کتاب جلوم باز کردم از رو اون خوندم حالا خودتون برید تا ته ماجرا !! بعدِ امتحان رفتم به دبیر فیزیکمون میگم : ببین من 3 تا سوال و از خودم خلاقیت نشون دادم فرمول اختراع کردم و حلشون کردم غلط نگیریااا اونم با حالتی که اصلن پروییمو به رو نمی اورد(اصلنااااا!!) ورداشت گفت : چشمممممممم دیگه امری نیست؟؟ منم چون نیشم همیشه بازه به حالته این دو نقطه دی هستش تو چت که من خیلی بکار میبرمش همون :دییی گفتم : ای خیر از جونیت ببینی ننه این 20 (اینو نخونین بیستا من گفتم بیسما) بدینا ایشالله آقا ابولفضل(ع) یارت باشه دستت و اون دنیا بگیره .. !!(دیدین این فقیرا میان قربون صدقه و قسم و آیه میخونن تا یه تومن گیرشون بیاد،الان منم به همون حالت جلو معلم تصور کنید خوب؟؟ ) دبیرمونم اینجوری :| (اینم اونایی که چت میکنن یا میل میفرستن با قیافش آشنایی دارن ولی اونایی که بچه مثبتن مثه من!! که تاحالا ندیدن چت چیه بدونن یه دونه ازین گردالی زردا بکشن چش بذارن براش بره قائم شه (غششش) نه چش بذارن بعد دهنش رو ساف یه خط بکشن همون !!‌فهمیدین چه شکلی شد؟؟) نه به خدا من اسمایلی بذارم فچ کنم خرجش پایین تر بیاد:دی!!کلا با این دبیر فیزیکه خفن حال میکنیم یک بچه باحالیهه !! مثه خودم با جنبس(سووت) !!



شما را به ادامه ی پروگریهایمان جلب مینمایم :دی : ساعته یک بعد از ظهر رفتم تنیس (امروز) بعد هنوز مربیم نیومده بود یه دختره که تازه کار بود اومده بود برخودش نشسته بود !! من که وارد شد اون خودش و مثه این بچه ها که خلاف کرده باشن راکت از دستش افتاد جفت کرد بعد از چن ثانیه گفت: سلام خانوم !! منم پشتم و نگا کردم بینم مربیم اومده یا نه دیدم نوسچ کسی نیست !! بعد دریافتم که به من گفته خانوووووم تصور کن !!‌کلی ذوق مرگ شدم بهم گفت خانوم یه لحظه فک کردم شص هفتاد سالمه (غششششش) !! بعد اومدم لباسام و عوض کردم شروع کردم به بازی با دیوار :| !! بعد یکم گذشت دیدم صبا و مهسا هم نیومدن که یکم سوت زدم اون دختره هم یه گوشه کز کرده بود (الهی بچم غریبی میکرد گناااااهییی) با سرعت نور دویدم طرفش از ترس پرس شد به دیوار بعد جلوش ترمز کردم باز نیشم تا بنا گوش باز شد دستم و طرفش دراز کردم گفتم : سلام من توتی هستم شما چطور؟؟ اونم که کپ کرده بود شل شد دستش رو اورد جلو گفت سلام منم سیمام !! بعد همون لحظه صبا و مهسا جونم رسیدن سیما رو با اون حالت دیدن زدن زیر خنده بعد مهسا میگه عزیزم نترس این توتی یکم وحشی هس ولی خیلی نازههههههههه !! به نظرتون من با مهسا باس چیکا میکردم ~x( !!(اینم همون گردالی زردس که داره موهاشو تار تار میکنه )



2+ اول:یهنی اینجا واخعا خوشمله؟؟؟ حالا خوشملترم میشه صب کنید !!



2+ دوم: قابل توجه دوستان علاقه مند به داستانی که در اون وب گذاشتم !! بیان مینمایم که تا 2 هفته دیگه آپ نمیشه :دیییییی !!



2+ سوم: وقتم کمه میخواستم یه چنتا عسک از تغذیه ام در ایام امتحانات آپلود کنم نشد !!‌حالا باشه واس بعد !!الان نهایته سعیم رو کردم که پستم کوتاه باشه !!



2+ آخری: ول معطلین :دیییییییی !!‌



2+ نمیدونم: یه چندینتا جریان بود ولی چون فردا امتحان آمادگی دفاعی دارم و هیچی نخوندم تعریف نمیکنم :دییییی !! ببخشید نمیتونم به کسی سر بزنم درک کنید تو دله امتحانا همینم که آپ کردم خیلیه :دیییییی !! ولی بعد امتحانا از خجالته همتون در میام (سوت)!!





تاتا