آرام بخواب تا در ژرفای وجودت پنهان شوم
و آرام دنیای پلید اطرافت را حس کنم
بخواب تا با برهم نهادن پلک هایت روشنی فرونشیند
و خورشید مرگ خود را در آینه ی چشمانت نظار گر باشد
مرگت را فریاد بزن تا بیدار شود هرآنکه آرام خفته و بداند هرآنکه نمیداند
و سکوت کن تا خداوند وجودت را حس کند
آرام بخواب تا برگهای خشک حمل کنندگان طابوت سردت باشند
و خاک بستر آرامشت و...
قبرت ماوایی برای روشنی ...
+دوستان عزیز من حالم خوبه خوبه فقط سبکم و عوض کردم همین ..!!
شاید من مقصر بودم اما ، متشکرم که وجودت را برایم آشکار ساختی ..!!
دیگر هیچ احساسی بهر تو ندارم و این تویی که از دوری ام رنج میکشی .
و دیگر آغوشم را نخواهم گشود ، دیگری شعری نخواهم سرود ، و از چهره ات اشکی نخواهم زدود
این حسرت تا ابدیت در تو باقی خواهد ماند ...